تورا میبرند وتو لبخند میزنی............... تورا با تمام غمهایت......... غمهایی که من میشناختم ودوست میداشتم زندگی هیچ نیست اندوخته ی بیدوام لحظه هاست......پشت شهر برف که شهر پر رنج زمان ماست دست مرا که پر از بذر آرزوست هنوز به دست دیگری میدهند وتو لبخند میزنی زندگی هیچ نیست اندوخته ی بیدوام لحظه هاست ...........تو خواهی گریست یک لحظه یک شب یک روز................... به آنجا که هیچ نیست نگاه می کنی و خواهی گرست آرام آرام عمیق عمیق............
سلام !
یه شعر تازه گذاشتم تو وبلاگم .... بیا و نظرت را در باره اش بگو... و ... من وبلاگم را هر دو روز بعد آپ میکنم.... بای بای ... دوست خوبم
ممنون که بهم سر زدی...... اسم تو هم زیبا هست... تو چند روز بعد آپ میکنی؟...هر وقت آپدیت کردی منو خبرکن.... بازم بهم سر بزن.... بای بای...