عقربه ها

روزنه های دیوار دگر تاب مرا برده اند

 

امشب ،اگر ،زین  خانه ،راهی ِ فردا نشوم

 

فردا مرا ، خانه خرابم می کند

 

 

دیشبم،ز ِآنجا سفر آغاز کرد

 

که آن برق گران ، در دلم آتشت بر پا کرد

 

به فضای ِ جشن عشق تو در دلم شوری برپا بود

 

تا بدانجا که زمان،دیوار دلم محبوس کرد

 

ثانیه ها گفته بودند

 

که عقربه ها می آیند

 

آمدند تا دلم خون شود

 

تا در این تکرار ،جشن دلتنگیی ،ز ِ تو برپاشود

 

و امروز

 

و امروز

 

در پس ِ آن همه ثانیه که شتافتند ز ِ من

 

در کنار این عقربه که نشسته بر بالین ِ ثانیه های من

 

با دسته گلی به مزار آن همه خاطرات مشترک آمده ام

 

...........................بوسه ام برای آن خورشید دریای عشق

 

                           که لحظه ای قبل در آخرین روز حیاتش ،برای آخرین بار غروب کرد.

 

...........................از صمیم قلبم دوستت دارم و برایت آرزوی خوشبختی می کنم

 

...........................پارسا..........در پس تکرار عقربه ها!

نظرات 3 + ارسال نظر
و چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:11 ق.ظ http://www.waheed.blogsky.com

امیدوارم با هم خوشبخت بشین.... به آرزوهاتون برسین............... مواظب باش که فریب نخوری........ به صفت یه دوست بهت میگم....... بای بای.

فرنوش چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:50 ب.ظ http://www.ehsasat.com

سلام .فرنوش هستم از وبسایت احساسات دات کام ! اگه عزیزی رو دارین که می خواین صداتونو به گوشش برسونید بیاید سایت ما . در ضمن می تونید به گمشده هاتون از سایت ما پیام بدین . برای وبلاگتون هم ابزار های جدید و بی همتا آماده کردیم . قربان شما - فرنوش

وحید شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ب.ظ http://waheed.blogsky.com

سلام
من در این روز ها خیلی مشغول هستم... دانشگاه مان داره آغاز میشه ... هر وقتی آ ... کردی منو خیر کن.. بای بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد