گل سرخ و گل زرد

  

 گل سرخی به او دادم گل زردی به من داد..!

برای لحظه ای ناتمام قلبم از تپش ایستاد.

با تعجب پرسیدم: مگر از من متنفری؟!

گفت نه. باور کن نه؛ ولی چون تو را واقعاً دوست دارم نمی خواهم پس از آنکه از من کام گرفتی برای پیدا کردن گل زرد زحمتی به خود بدهی...

نظرات 3 + ارسال نظر
mahiar چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:33 ق.ظ

سلام
وبلاگ خوبی دارید
تبادل لینک میکنید

مرکز دانلود برنامه وکرک
http://www.tafrihi.ir

اخباربازیگران هالیوود وایران
http://blog.tafrihi.com
خبر بدید
بای

منزجر پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:40 ب.ظ http://balkhjournalism.blogsky.com

خوب است اما . به هر حال هر چی میخواهد دل تنگت بگو.

اگر واقعاً به شعر وشعریت دسترسی داری یک مصرع از خودم میگم یک مصرع دیگر اونو خودت بساز بعد یک مصرع از خودت بگو ومن مصرع بعد اونو میگم درست است؟

ترا مثل خدا جان میپرستم!

یک مصرع دیگر به این مصرع بساز که از نحوه مکتب سوریالیزم باشد و همچنان وزن وقافیه برهم نخورد موفق باشی

منتظر م

مانی جمعه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ب.ظ http://manis.blogsky.com/

خیلی تکونم داد . واقعا زیبا بود . مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد