آرام باش

آرام باش عزیز من آرام باش

حکایت دریاست زندگى

گاهى درخشش آفتاب، برق و بوى نمک، ترشح شادمانى

گاهى هم فرو مى‏رویم، چشم‏هاى‏مان را مى‏بندیم، همه جا تاریکى است،


آرام باش عزیز من

آرام باش

دوباره سر از آب بیرون مى‏آوریم

و تلألوء آفتاب را مى‏بینیم

زیر بوته‏ئى از برف

که این دفعه

درست از جائى که تو دوست دارى طالع مى‏شود. "

شمس لنگرودی

نظرات 3 + ارسال نظر
اصلان پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ب.ظ http://love1374.blogsky.com

بی تو ارام بودن برای من ناراحت کننده است.

مانی جمعه 26 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:57 ق.ظ http://manis.blogsky.com/

این خیلی بهتر از قبلی هست بنظرم .
یه تصویر ذهنی خوبی رو تداعی می کنه و در عین حال زیاد توی رویا نمی برتت که این خیلی عالیه !!

منزجر سه‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:56 ب.ظ http://balkhjournalism.blogsky.com

سلام آوین عزیز خیلی دیر شده نیامده بودم و نیامده بودم . خوب چی حال داری خوبی . راستش یک سری بزن ببین که چقدر بلاکهای مان بایک دیگر مشابهت دارند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد